پایبندی امیر مومنان ع به سیره حکومتی پیامبر ص
پایبندی امیر مومنان (ع) به سیره حکومتی پیامبر (ص)
در خصوص سیره امیر مومنان علیه السلام در کشور داری سخن بسیار است . در این یادداشت به یک نمونه پرداخته شده است .
با دوری مردمان صدر اسلام از تدبیر الهی امامت (1) و تبعیت از نظام خلافت , آرام آرام جامعه از تعالیم الهی فاصله گرفت و هر چه زمان می گذشت رنگ و بوی فرهنگ جاهلی بیشتر خودنمایی می کرد. از این رو وقتی امیر مومنان (ع) سکان امور را بر عهده گرفت و خواست بر اساس آموزه های قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) عمل کند این امر بیش از همه, بر هسته اولیه جامعه اسلامی یعنی مهاجر و انصار , گران آمد و آنان را به واکنش در برابر دولت نوپای ایشان وا داشت. تقسیم بیت المال به شکل مساوی و قطع امتیازات صحابه از بیت المال که در دوره خلیفه دوم رسم شده بود ؛ برگرداندان اموال بیت المال از دست برخی حکام که در زمان خلیفه سوم, سخاوتمندانه به آنان واگذار شده بود ؛ انتخاب مدیران ارشد نظام به شیوه پیامبر اسلام, از عوامل عمده اعتراضات این قشر تاثیر گذار به سیاست های ایشان بود هر چند که در ظاهر امور دیگری چون خونخواهی عثمان را بهانه می¬کردند.
پس از بیعت عمومی با ایشان , نخستین چالش پیش رو, پیمان شکنی طلحه و زبیر به بهانه خونخواهی عثمان بود که تاون پایبندی ایشان به سیره پیامبر (ص) در واگذاری پست های اجرایی حکومت بود .
بر پایه گزارش دینوری در الامامة و السیاسة, چند روزی از بیعت عمومی گذشته بود که این دو نزد ایشان رفتند و گفتند می دانی بر چه اساس , ما با شما بیعت کردیم ایشان فرمودند بر همان اساس که با خلفای قبل بیعت کردید گفتند نه ما بیعت کردیم برای این که در حکومت با تو شریک شویم و ایشان فرمودند شما شریک در کمک رسانی به حکومت باشید. دینوری می نویسد زبیر شک نداشت که حکومت بصره به او سپرده می شود همچنین طلحه گمان داشت زمامداری یمن به وی داده می شود . این دو پس از نامیدی, در جمع قریشیان, از بیعتشان ابراز پشیمانی و خود را ملامت کردند. ابن عباس به امیر مومنان گفت شما حرف های این ها را شنیده اید شما که می دانید زمامداری را دوست دارند چرا استانداری بصره را به زبیر و کوفه را به طلحه نمی دهی تا راضی شوند . امام در پاسخ, ضمن اشاره به اهمیت این دو شهر, فرمودند اگر حرص و شوق آنها به زمامداری را نمی دیدم شاید فکر دیگری می کردم ولی حالا که می بینم حرص دارند آنان را شایسته نمی بینم .(1)
این سخن امیر مومنان اشاره به یک قاعده در حکومت اسلامی است که شیفتگان قدرت شایسته زمامداری نیستند و این چیزی نبود جز سیره و شیوه پیامبر (ص) که بر کسانی چون طلحه و زبیر پنهان نبود اما آنان پس از دو دهه زندگی و دیدن شیوه های مدیریتی زوایه دار با سیره نبوی, بدان خو گرفته بودند و بازگشت به سبک مدیریتی نبی مکرم اسلام را بر نمی تافتند . این سیره پیامبر در کتب صحاح اهل سنت نیز انعکاس یافته است . بر اساس نقل بخاری و مسلم وقتی دو نفر از یک قبیله, نزد پیامبر رفتند و خواهان پست حکومتی شدند ایشان فرمودند ما کسی را که زمامداری را مطالبه کند یا بدان حرص داشته باشد شایسته زمامداری نمی دانیم و پستی بدو نمی سپاریم؛« انا لا نولی هذا من سأله ولا من حرص علیه»(2).
اهمیت پایبندی امیر مومنان بدین سیره پیامبر (ص) وقتی بهتر روشن می شود که بدانیم اگر ایشان با طلحه و زبیر کنار می آمدند برای معاویه نیز فرصت تهیه لشکر و بهانه خون عثمان, فراهم نمی شد و طبیعتا مشکل خوارج نیز به وجود نمی¬آمد. بنابر این, عمل بدین شیوه در نگاه ایشان به اندازه ای اهمیت داشت که حاضر نبودند با پشت پا زدن به آن, پایه حکومتشان را تقویت کنند. چنانکه که پیامبر اکرم (ص) نیز حاضر نشدند زمامداری را حتی به ابوذر بسپارند و فرمودند حکومت امانت است و تو در این زمینه ضعیف هستی و توان بر عهده گرفتن این امامنت سنگین را نداری؛
صحیح مسلم به نقل از ابو ذر: گفتم: اى پیامبر خدا! مرا به کارگزارى نمىگمارى؟ پیامبر صلى الله علیه و آله با دستش بر شانه من زد و فرمود: «اى ابو ذر! تو ناتوانى و این [مقام]، امانت است. روز قیامت، مایه شرمندگى و پشیمانى است، مگر کسى که آن را به حق به دست گیرد و وظیفهاى را که نسبت به آن برعهده دارد، انجام دهد».(3)
بدین ترتیب اشکالاتی که سیاستمداران و نویسندگان در سده های بعد, به شیوه حکومتداری ایشان داشتند ناشی از آن است که به سیره پیامبر آگاهی نداشتند و چطور انتظار داریم که آگاه باشند وقتی نگارش حدیث پیامبر تا صد سال ممنوع بوده و به گفته دارمی آنچه در این ممنوعیت, نقش محوری داشته سیره بوده است.(4)
نتیجه آنکه در جهان بینی دینی, حکومت و پذیرش ریاست, بر اساس وظیفه و خدمت است و اگر با شیفتگی و شوق همراه باشد رفتاری خارج از سبک دینی است و اگر با جشن و شادمانی همراه باشد, نشانگر شخصیت و منزلت غیر دینی, این گونه افراد است .
.........................................................
پاورقی ها
1.الإمامةوالسیاسة،ج1،ص:71: اختلاف الزبیر و طلحة على علیّ کرم الله وجهه
قال: و ذکروا أن الزبیر و طلحة أتیا علیا بعد فراغ البیعة، فقالا: هل تدری على ما بایعناک یا أمیر المؤمنین؟ قال علیّ: نعم، على السمع و الطاعة، و على ما بایعتم علیه أبا بکر و عمر و عثمان، فقالا: لا، و لکنا بایعناک على أنا شریکاک فی الأمر، قال علی: لا، و لکنکما شریکان فی القول و الاستقامة و العون على العجز و الأولاد، قال: و کان الزبیر لا یشک فی ولایة العراق، و طلحة فی الیمن، فلما استبان لهما أن علیا غیر مولیهما شیئا، أظهرا الشکاة، فتکلم الزبیر فی ملأ من قریش، فقال: هذا جزاؤنا من علی، قمنا له فی أمر عثمان، حتى أثبتنا علیه الذنب، و سببنا له القتل، و هو جالس فی بیته و کفی الأمر. فلما نال بنا ما أراد، جعل دوننا غیرنا، فقال طلحة: ما اللوم إلا أنا کنا ثلاثة من أهل الشورى، کرهه أحدنا و بایعناه، و أعطیناه ما فی أیدینا، و منعنا ما فی یده، فأصبحنا قد أخطأنا ما رجونا. قال: فانتهى قولهما إلى علی فدعا عبد الله بن عباس و کان استوزره، فقال له: بلغک قول هذین الرجلین؟ قال: نعم، بلغنی قولهما. قال: فما ترى؟
قال: أرى أنهما أحبا الولایة. فول البصرة الزبیر، و ول طلحة الکوفة، فإنّهما لیسا بأقرب إلیک من الولید و ابن عامر من عثمان، فضحک علی، ثم قال: ویحک، إن العراقین بهما الرجال و الأموال، و متى تملکا رقاب الناس یستمیلا السفیه بالطمع، و یضربا الضعیف بالبلاء، و یقویا على القویّ بالسلطان، و لو کنت مستعملا أحدا لضره و نفعه لاستعملت معاویة على الشام، و لو لا ما ظهر لی من حرصهما على الولایة، لکان لی فیهما رأی. قال: ثم أتى طلحة و الزبیر إلى علی، فقالا: یا أمیر المؤمنین، ائذن لنا فی العمرة، فإن تقم إلى انقضائها رجعنا إلیک، و إن تسر نتبعک. فنظر إلیهما علی، و قال: نعم، و الله ما العمرة تریدان، و إنما تریدان أن تمضیا إلى شأنکما، فمضیا.
2. در نظام مبتنی بر امامت, فردی آگاه به دین و دارای شناخت کامل از انسان و مصون از هوی و هوس, سکان دار جامعه اسلامی می¬شود.
3. أبو موسى : دخلت على النبی صلى الله علیه وسلم انا ورجلان من قومی فقال أحد الرجلین أمرنا یا رسول الله وقال الآخر مثله فقال انا لا نولی هذا من سأله ولا من حرص علیه .(صحیح البخاری نمج 8 ص 107,صحیح مسلم :ج 6ص 6).
4. صحیح مسلم عن أبی ذرّ: قُلتُ: یا رَسولَ اللّهِ؛ ألا تَستَعمِلُنی؟ قالَ: فَضَرَبَ بِیَدِهِ عَلى مَنکِبی ثُمَّ قالَ: یا أبا ذَرٍّ، إنَّکَ ضَعیفٌ، وإنَّها أمانَةٌ، وإنَّها یَومَ القِیامَةِ خِزیٌ ونَدامَةٌ، إلّا مَن أخَذَها بِحَقِّها، وأدَّى الَّذی عَلَیهِ فیها. ( صحیح مسلم: ج 3 ص 1457 ح 16،)
5. . سنن الدارمی , عبد الله بن بهرام الدارمی ج 1 ص 85 : ( أخبرنا ) یزید ابن هارون انا أشعث بن سوار عن الشعبی عن قرظة بن کعب قال بعث عمر بن الخطاب رهطا من الأنصار إلى الکوفة فبعثنی معهم فجعل یمشی معنا حتى أتى صرار وصرار ماء فی طریق المدینة فجعل ینفض الغبار عن رجلیه ثم قال إنکم تأتون الکوفة فتأتون قوما لهم أزیز بالقرآن فیأتونکم فیقولون قدم أصحاب محمد قدم أصحاب محمد فیأتونکم فیسألونکم عن الحدیث فأعلموا ان أسبغ الوضوء ثلاث وثنتان تجزیان ثم قال إنکم تأتون الکوفة فتأتون قوما لهم أزیز بالقرآن فیقولون قدم أصحاب محمد قدم أصحاب محمد فیأتونکم فیسألونکم عن الحدیث فأقلوا الروایة عن رسول الله صلى الله علیه وسلم وانا شریککم فیه قال قرظة وإن کنت لأجلس فی القوم فیذکرون الحدیث عن رسول الله صلى الله علیه وسلم وانی لمن احفظهم له فإذا ذکرت وصیة عمر سکت .
قال أبو محمد معناه عندی , الحدیث عن أیام رسول الله صلى الله علیه وسلم , لیس السنن والفرائض .